ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
مردم شبها نگران حمله گرگها به آغل گوسفندان بودند گاها هم این اتفاق می افتاد و خسارت سنگینی هم به اهالی دهکده خاطرات وارد می شد اما باز هم زندگی ادامه داشت و سخت کوشی و دیگر هیچ.......وزش باد و ریزش برف از درختان را نگفتم تماشای این صحنه مخصوصا اگر نزدیک درخت باشی شما را دچار خلسه می کنه ٫خوب کافیه توصیف زمستان دهکده هنوز ادامه داره منتظر باش
سلام دوست پرازخاطره های ناب.خیلی زیباست وقتی ازته دل یه خاطره باهمهء لذتش ازگذشته روایت میشه.گندم برشته ،واسکی روی برف هم یادش بخیر.واقعاهمهء خاطرات خوش وشیزین گذشته یادش بخیرویادش بخیردلخوشیهای کوچک و صاف دوران قبل.
خاطرات عسل زندگی در کندوی ذهن ماست که در طول سالها ذخیره شده است
سلام.مثل همیشه یه خاطره ناب.موفق باشید
خاطره یعنی تراوت بخشیدن به گذشته ها تا آینده را با عقلانیت هدایت کنیم و لذت ببریم
با سلام خدمت شما بزرگوار ،ازاین که به یاد محله تان هستید و زحمت این وبلاگ را می کشید خوشحالم
ان شاءاله در مسیر زندگی ات موفق باشی ...
دور را دیدن یک چیز است و رفتن به آنجا چیزی دیگر
ریشه های ما اونجاست مگر میشه از ریشه جدا شد
باور کنیم آمدن یک بهار را
باور کنیم رویش یک سبزه زار را
یک خیز تا به دمدمه صبح مانده است
باور کنیم رفتن این شام تار را
با چشم اگر گذشت زمان را ندیده ایم
باور کنیم هجرت یک جویبار را
باور کنیم امید به فردای دور را
باور کنیم آمدن یک سوار را
اصلا نیاز منطق و بحث و جدال نیست
باور کنیم فلسفه انتظار را
باور کنیم تا به ابد عشق ماندنی است
باور کنیم ماندن یک یادگار را
با لحظه ای تداعی تاریخ ظلم و جور
باور کنیم گردش این روزگار را
یک باغ پر زخنده ی گل روبروی ماست
باور کنیم گریه ی ابر بهار را
دیدیم رقص آتش و پروانه را بیا
باورکنیم رقص به بالای دار را
ممنونم از شعر دلنشینت