دهکده خاطرات (داماش)

دهکده خاطرات (داماش)

با گذشته خود دوست باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید.
دهکده خاطرات (داماش)

دهکده خاطرات (داماش)

با گذشته خود دوست باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید.

ماه رمضان در دهکده خاطرات

آن سالها هنوز برق به دهکده وارد نشده بود و نسلی که خیلی از آنها به دیار حق شتافته اند و بقیه هم روزهای آخر عمر خود را سپری می کنند با وجود کار طاقت فرسای روزانه تمام روزه های خود را نگه می داشتند آنچه که یادم میاد هنگام سحری فردی فانوس به دست با اشتیاق و احساس وظیفه تمام محله را می گشت  و سحری می خواند تا زنان و مردان دهکده خواب نمانند صدای سحری خوان به واسطه وجود کوه های بلند اطراف دهکده با طنین خاصی در دهکده می پیچید که برای نسل ما راز آلود بود و قداست دین را در ذهن ما دو چندان می کرد حتی گاهی تلاش می کردیم تا به تقلید از آنها این کار را انجام دهیم اما در دهکده خاطرات تقسیم کار محکمی حاکم بود و هر کس وظیفه خود را به نحو احسن پیگیری می کرد روحانی محل هم این ماه را در خانه مردی زحمتکش که در حال حاضر دوران سخت زندگیش را میگذراند اسکان پیدا میکرد این مرد بزرگ دهکده خاطرات احمدعلی احمدی نام داشت که چندروزی است همسرش دارفانی را وداع گفته و خودش روی ویلچر تک و تنها مانده نسل ما از او خاطرات خوشی دارد علی رغم نداشتن فرزند سالها با هم زندگی کردند و پذیرای مهمانان دهکده خاطرات بودند و هیچ وقت خم به ابرو نیاوردند! سحر خوانها هم سه نفر بودند(مرحومان شیر محمد آبیار - ملا کاسی ترابی و ملا خلیل برزو ) که یادشان گرامی باد ؛سالها مجالس مذهبی دهکده خاطرات به وسیله آنها گرم می شد؛ موقع افطار هم آش نذری بود که در دهکده جولان می داد تمام موادش هم از تولیدات دهکده بودو...... تکرار خوردنش با مزه خاصش برای نسل ما یک رویاست!!!!! در شب های احیا هم بعد از صرف افطار همه دور سفره می ماندند و با دست خود گوشه سفره را لمس می کردند ملای مجلس طی لیستی همه درگذشتگان سال های دورو نزدیک دهکده را به اسم یاد می کرد و برای آمرزش روح شان طلب مغفرت می نمود در پایان با صلوات و خواندن فاتحه از سفره فاصله می گرفتند و بعد تلاوت قرآن و صرف چای و خداحافظی....... یادشان جاودان